جانشین فصل 2 پارت 3

Tony
13:05 1402/10/07
31
0 0
جانشین فصل 2 پارت 3

سلام دوستان بیاید ادامه مطلب 

بعد از یکم تغییرات داخل یه کارتخوان و آماده کردن لباس ها . حرکت کردیم و رفتیم به سمت نیروگاه برق . خیلی استرس داشتم که نکنه یهو سوتی بدیم و یهو همه چی به باد بده . توی فکر فرو رفته بودم که مرینت گفت : آدرین . پیاده شو بقیه اش رو باید از هم دیگه جدا بشیم .
من لباس کارگر ها رو پوشیده بودم و یه کارت جعلی درست کرده بودم . مرینت هم لباس های یه پیک رو پوشیده بود با چند تا پیتزا وارد پذیرش شد و منم از در پشتی وارد شدم . با بیسیم های توی گوشمون باهم ارتباط داشتیم... 

سمت پذیرش

 مرینت :
  - سلام خانم ببخشید چند تا از کارکنان اینجا پیتزا سفارش داده بودن اینم سفارشتون 
- سلام . خیلی ممنون چطوری حساب کنم 
مرینت :
کارتخوان رو از کیفم در آوردم و گفتم : میشه کارتتون رو بدید ؟ 
گفت : بله حتما 
کارت رو بهم داد و منم همین که کارت رو کشیدم گفتم :ببخشید اینترنتم تموم شد . همین الآن میشه یه کابل شبکه بهم بدید ؟ از اینایی که میزنن پشت کامپیوتر !


سمت انبار 
آدرین :


خیلی آروم و بدون توجه وارد انبار شدم . به Friday گفتم : اون جایی که باید لباس رو وصل کنم کجاست ؟
- اونجا . زیر اون میز قدیمی 
زره رو با فلش و اون یه تیکه وایبرانیوم از توی کیفم در آوردم . زره رو به برق وصل کردم و منتظر موندم تا ولتاژ به مقدار مورد نیاز برسه . به مرینت گفتم : الان وقتشه باید شروع کنی .

سمت پذیرش 


مرینت :


اون رفت و کابل اینترنت پشت کامپیوتر رو کشید و داد به من . منم همین که وصلش کردم گفتم : ای وای ببخشید مثل اینکه شارژ کارتخوان تموم شده میشه این اداپتور رو ... اه چرا در نمیاد . ببخشید مثل اینکه خیلی کیفم شلوغه و ... بعد از چند ثانیه آداپتور اون  رو در آوردم و گفتم: میشه این رو بزنید به برق ؟


سمت انبار 
آدرین :


اونجا بودم Friday تونست من رو به شبکه اصلی برق وصل کنه . لباس رو وصل کردم و اون روشن شد . سریع فلش رو بهش وصل کردم و زره ازم وایبرانیوم رو خواست .منم وقت تلف نکردم و سریع وایبرانیوم رو روی لباس قرار دادم . وایبرانیوم شروع کردن به آب شدن و رفت توی زره . زمان تقریبی ساخته شدن راکتور 5 دقیقه بود 

 

سمت پذیرش 
مرینت :

 


اون خانم آداپتور رو وصل کرد و سیمش رو به من داد و همون لحظه گفتم : وای من چقدر دست پا جلفتی هستم ببخشید این برای گوشیمه . آداپتور کارتخوان فرق میکنه ... و دوباره شروع کردم یه آداپتور دیگه بهش دادم تا بزنه به برق 
اون خانم خیلی فشاری شده بود از چهره اش معلوم بود ولی چاره ای نداشت 
بعد از زدن آداپتور جدید گفتم : میشه اون یکی رو که برای گوشیم بود بهم بدید ؟ 
- بله بفرمائید . 
منم عمدا شارژر رو از دستم انداختم تا برم پایین و یکم وقت تلف کنم . وقتی اومدم بالا خیلی آروم و با نظم سیم شارژر رو مرتب کردم و اومدم بزارم توی کیف که سیمش بهم ریخت و دوباره همون پروسه رو تکرار کردم .

 

سه دقیقه تا اتمام ساخت راکتور

 سمت پذیرش 


خانم خیلی فشاری شده و با صدای خشمگین گفت : خانم عجله کنید 
منم گفتم باشه حتما وشارژر رو گذاشتم توی کیفم . اومدم کارتخوان رو روشن کنم که ... گفتم : ای وای  چرا دکمه اش رو میزنم روشن نمیشه ؟
و برای حدود یک دقیقه در تلاش بودم که روشنش کنم . بعد از یک دقیقه گفتم : آها . باید دکمه رو نگه میداشتم . دکمه اش رو نگه داشتم ولی وسط های روشن شدن کارتخوان دستم از روی دکمه سر خورد و دوباره خاموش شد . خیلی از فشار خوردن اون زنه توی پذیرش حال میکردم .

 

 سمت انبار 


آدرین :
ساخت راکتور داشت خوب پیش میرفت منم پشت میز بودم و اگه کسی میومد داخل من رو نمیدید . توی همین فکر بودم که یهو دو نفر وارد انبار شدن . منم دزدکی به حرفاشون گوش کردم 
- باید هرچقدر که میتونیم کار رو سریع پیش ببریم . چرا این رو درک نمیکنی 
- ... (صدای خنده ) 
- ای بدبخت مست . اگه میدونستی مستر مایند چه بلایی سرت میاره دیگه از این کار ها نمیکنی 
- ای بابا چرا انقدر سخت میگیری اون آخر همون رو میخواد بکشه . بیا این رو بخور حالشو ببر 
- بد بخت بعد از اینکه از مستی اومدی بیرو بیا سر کارت .
اون دو نفر رفتن بیرون . مستر مایند کیه ؟ چرا میخواد اون ها رو بکشه ؟ الآن اینا مهم نیست باید روی کارمون تمرکز کنم .

 

دو دقیقه تا  اتمام ساخت راکتور 

 

سمت پذیرش 
 

مرینت :
بعد از روشن کردن کارتخوان بالاخره کارت رو گرفتم و کارت رو کشیدم . گفتم : حالا بگید ببینم چهار تا پیتزا با چهار تا نوشابه به همراه سس و هزینه ارسالش چقدر میشه ؟ چهار تا پیتزا 5 دلار . چهار تا هم نوشابه هر کدوم 2 دلار هزینه ارسالشون 10 دلار . باهم جمع بزنیم چقدر میشه ؟ و چند ثانیه فکر کردم که خانم منشی برگشت گفت : میشه 38 دلار . گفتم نه باید دقیق حساب کنم و براتون فاکتور بنویسم . یه کاعذ برداشتم و شروع کردم به اثبات کردن ضرب دو عدد که چرا باید جواب 5 ضرب در 4 بشه 20 و ...

 

یک دقیقه تا اتمام ساخت راکتور 

 


سمت پذیرش 


مرینت :
خب اینم از فاکتور حالا باید دیگه تسویه حساب کنیم . شد 38 دلار . نقدی حساب میکنید یا با کارت ؟
اون خانمه که حسابی فشاری شده بود گفت : نقدی میشد حساب کرد و اینهمه من رو معطل کردی ؟ 
گفتم : نه که نمیشه نقدی حساب کرد . من فقط ازتون پرسیدم که چطوری میخواید حساب کنید حالا باید رمز کارتتون رو وارد کنم .
یکم مکث کردم ...
گفت : چرا رمز رو نمیزنی ؟
گفتم : ببخشید . طبق قانون ایالات متحده , مشتری باید رمز عبور رو خوش وارد کنه . 
کارتخوان رو از دستم کشید و اومد رمز رو وارد کنه که گفتم : نه دو این طرفه , اون پنج بود که زدی , مگه رمز کارتت 3458 نبود ؟ و...  انقدر حرف زدم که دوبار رمز کارتش رو اشتباه زد . یه لحظه آدرین اومد پشت خط . گفت :
- مرینت . باید بیشتر معطل کنی یکم مونده تا ساخت راکتور تموم بشه 
- همین الآنشم خیلی معطل کردم . طرف فشاری شده . یکم دیگه میندازنم بیرون 
- من نمیدونم .باید یه کاری بکنی 
- خب باشه 
رمز رو زده بود و کارش تموم شده بود . داشت شبکه رو قطع میکرد . چند لحظه برای فکر کردن وقت داشتم . راستش دیگه اصلا فکر نکردم و گفتم : خانم این پیتزا ها رو میشه بگیرید ؟ از پشت نوشابه رو هم باز کردم و آروم ریختم روی لباسش . حسابی فشاری شد و پیتزا ها رو گذاشت کنار . کارتخوان رو هم محکم کوبید به میز . رفت دستشویی تا لباسش رو بشوره .
خیلی دلم براش میسوخت . من با لایلا , یکی از بد ترین هم کلاسی هام توی دوران دبیرستان هم این کار رو نکرده بودم ولی مجبور بودم . داشتم به این موضوع فکر میکردم و میخندیدم که آدرین گفت : مرینت . عالی بود . میتونی از اونجا خارج بشی . 
وسایلم رو جمع کردم و از اونجا خارج شدم 

 

سمت انبار

 

 
آدرین : 
راکتور با موفقیت ساخته شده بود . الآن باید از اونجا خارج میشدم و میرفتم پیش مرینت . رسیدم به در خروجی . یه هات چاکلت دستم بود که یهو یه نفر دستش رو گذاشت روی شونم . ...

 

 

خب دوستان امیدوارم خوشتون اومده باشه. لطفا لایک و کامنت رو فراموش نکنید ها برای پارت بعدی حداقل ۱۰ تا لایک بخوره. 

برچسب‌ها :

#رمان و داستان   

#جانشین   

پربازدیدترین مطالب

معرفی

معرفی

128 بازدید
Tony Tony
یکشنبه، 16 مهر 1402

محبوب‌ترین مطالب

معرفی

معرفی

6 پسند
Tony Tony
یکشنبه، 16 مهر 1402
نظرسنجی

نظرسنجی

2 پسند
صدرا کریمی صدرا کریمی
پنج‌شنبه، 01 شهریور 1403

درباره

Marvel Stories

سلام . اینجا میتونید داستان های تخیلی مارول رو در غالب های دیگه از دنیای 616 که نوشته خودم هست رو بخونید . 

داستان هایی که نوشته شده و در حال انتشار هم هست از جمله :

 

جانشین : داستان درباره فردی که قرار است بعد از ناتوانی مرد عنکبوتی در تبدیل شدن به مرد آهنی جدید جانشین تونی استارک شود . از این رو ماجرای بسیار پیچیده تر از مرد عنکبوتی در انتظار اوست ...

 

بیداری : (به زودی ) یک اسپین آف از دو شخصیت اصلی و مهم داستان جانشین است ... 

 

نویسنده هم قبول میکنیم /...