جانشین فصل 2 پارت 4

Tony
13:08 1402/10/07
21
0 0
جانشین فصل 2 پارت 4

ادامه 

سمت انبار 
آدرین : 

راکتور با موفقیت ساخته شده بود . الآن باید از اونجا خارج میشدم و میرفتم پیش مرینت . رسیدم به در خروجی . یه هات چاکلت دستم بود که یهو یه نفر دستش رو گذاشت روی شونم . برگشتم. اون نینو بود . هم کلاسی دوران دبیرستانم . من و اون خیلی باهم صمیمی بودیم . بعد از اینکه من رو دیدم بغلم کرد و گفت : 

  • هی پسر . سلام . نمیدونی چقدر از دیدنت خوشحالم !!!!!
  • سلام نینو . منم از دیدنت خوشحالم .
  • چی کار میکنی داداش؟؟؟ اصلا خبری نیست ازت ها!! راستی اینجا استخدام شدی ؟ یعنی الآن باهم هم کاریم !!!؟!؟
  • نه استخدام نشدم . به موقع همه چیز رو برات تعریف میکنم ولی الآن خیلی سریع باید برم .
  • باشه .

برگشتم و سریع داشتم دور میشدم که یهو گفت :

  • میشه اونی که همراهت هست رو بدی بهم ؟

ریدم سر جام . گفتم یعنی فهمیده ؟ آروم برگشتم و گفتم :

  • چی رو ؟
  • اون هات چاکلت رو . تو که از هات چاکلت خوشت نمیاد حداقل بده به من . 
  • آر .. آره . اصلا برای تو گرفتم !
  • خیلی ممنون رفیق 

واقعا جام رو خیس کرده بودم . یه لحظه فکر کردم به بادم ولی شانس آوردم.

با مرینت سوار ماشین شدیم و سریع برگشتیم به نیویورک . بعد از اینکه رسیدیم به خونه دوتایی افتادیم زمین . خیلی خسته کننده بود . اونقدر گرسنم شده بود که گفتم :

  • مرینت . غذایی , چیزی , داریم تو یخچال ؟
  • نه باید یه چیزی سفارش بدیم .
  • پیتزا خوبه ؟ میخوری زنگ بزنم ؟
  • آره فقط نقدی حساب کن ...

دوتایی زدیم زیر خنده . بعد از خوردن پیتزا , هوا تاریک شده بود . به مرینت گفتم :

  • میای بریم بیرون قدم بزنیم ؟
  • چرا که نه با کمال میل !

لباس عوض کردیم و رفتیم بیرون . برای تنوع رفتیم پارک مرکزی تا یکم حال و هوامون عوض بشه . نشستیم روی یه صندلی . منم بی دلیل نگفتم که بیاد بیرون . درسته هنوز ازدواج نکردیم ولی دلیل نمیشه که من اون حلقه رو بهش ندم . برگشتم و بهش گفتم :

  • فهمیدی ؟
  • چی رو ؟
  • پس همیشه هم هواس جمع نیستی !
  • چرا ؟ مگه دوباره دادن اون حلقه به من چیزی هست که بخوام بفهمم ؟
  • ای کلک !
  • پس چی فکر کردی ؟ توی دوران دبیرستان , من از ناتالی هم بهتر میدونستم قراره چی کار کنی . 
  • آره خب ...

دستش رو گرفتم . یه لحظه شوکه شد و گونه هاش سرخ شد . حلقه رو درآوردم . بهش گفتم :

  • این حلقه ها برای پدر و مادر من بودن . تنها کسایی که قبل از تو تو زندگی من بودن . عزیز ترین کسای زندگی من بودن . الآن میخوام به نشونه این که من و تو همیشه باهم میمونیم , یکی از این حلقه ها دست من باشه و یکی هم دست تو . 

بلند شدم و اون رو هم بلند کردم . و بعد زانو زدم و گفتم :

  • بانوی من . این شوالیه حقیر را میپذیرید ؟

دستاش رو گرفته بود روی صورتش . شوکه شده بود و خیلی خجالت زده . یه نفس عمیق کشید و بعد خیلی آروم و خونسرد جواب داد :

  • این شوالیه توانایی حافظت از این شاه زاده خانم را دارد ؟ 
  • تا جان در تن دارم محافظ شما میمانم !
  • این شوالیه , آنقدر مهربان و جانسوز است که نمیدانم آیا لیاقت او را دارم یا نه ؟

تا این رو گفت :

  • ای بانوی من ! حلقه من را بپذیر !!!

دستش رو گرفتم و حلقه رو در دستش کردم . ولی برگشت و بهم گفت :

  • این شوالیه باید لیاقت خود را ثابت کند ! 
  • چگونه لیاقتم را ثابت کنم ؟
  • بلند شو ... 

بلند شدم  و روبه روی مرینت وایستادم .

بعد دستاش رو دور گردنم حلقه کرد . منم آروم کمرش رو گرفتم و به خودم نزدیک کردم . 

گفت : 

  • این شوالیه باید عاشق من باشه .
  • البته که خودم رو بهت ثابت میکنم !

یه لحظه چشمام رو بستم . اون هم همینطور . با اینکه چشمام بسته بود تنها  چیزی که میتونستم ببینم مرینت بود . آروم آروم صورتم رو به صورتش نزدیک میکردم . کم مونده بود که این عشق رو مهر و موم کنیم که یهو ...

برچسب‌ها :

#رمان و داستان   

#جانشین   

پربازدیدترین مطالب

معرفی

معرفی

128 بازدید
Tony Tony
یکشنبه، 16 مهر 1402

محبوب‌ترین مطالب

معرفی

معرفی

6 پسند
Tony Tony
یکشنبه، 16 مهر 1402
نظرسنجی

نظرسنجی

2 پسند
صدرا کریمی صدرا کریمی
پنج‌شنبه، 01 شهریور 1403

درباره

Marvel Stories

سلام . اینجا میتونید داستان های تخیلی مارول رو در غالب های دیگه از دنیای 616 که نوشته خودم هست رو بخونید . 

داستان هایی که نوشته شده و در حال انتشار هم هست از جمله :

 

جانشین : داستان درباره فردی که قرار است بعد از ناتوانی مرد عنکبوتی در تبدیل شدن به مرد آهنی جدید جانشین تونی استارک شود . از این رو ماجرای بسیار پیچیده تر از مرد عنکبوتی در انتظار اوست ...

 

بیداری : (به زودی ) یک اسپین آف از دو شخصیت اصلی و مهم داستان جانشین است ... 

 

نویسنده هم قبول میکنیم /...