بفرمایید
به سمتش می دویدم
با سرعت زیادی به سمت آزمایش گاه انتقام جویان حرکت می کرد و تمام انتقام جویان ماموریت اضطراری رفتن و هیچکس اونجا نیست
دکتر اتتاپوس با بازو های آهنی قدم برمیداشت
پریدم سمتش و با تیغ های ادمنتیومی خودم یکی از بازو هاش که تکیه گاهش برای پرش بود رو بریدم
خورد زمین
اومد سمت من
با بازو یاه آهنیش پنجه در پنجه شدم
دقایقی در این حالت بودیم که تیغ هام رو از مشتم بیرون اوردم و بازوش سوراخ شد و همونجا دست اام رو به دو طرف کشیدم و سر بازو ها نابود شد و با آرنج کوبوندم تو گیجگاهش و بی هوش شد
و همون لحظه صدای آژیر پلیس اومد و من یک نفس راحتی کشیدم
*****
نشستم رو نیم کت تا حالم جا بیاد
اما یک لحظه یه بویی حس کردم
بوی یه موجود عجیب بود انگار
یک دفعه جا خالی دادم
و حدسم درست بود
از پشت به سمتم یه تیغ پرت شد
- خب خب خب خب
جالب بود اما ببینم تا تحش اینجوری دوم میاری یا نه
شمشیر سیاه رنگی رو از قلاف در آورد که تیغه ی سیاهش به نظر سنگی میومد
حمله کرد و اولین ضربه رو از بالا وارد کرد
جاخالی دادم
یک دور چرخید و هم زمان ظربه ی دوم رو از راست زد و با تیغ هام دفاعش کردم
و بعد مستقیم به سمتم حمله کرد و بین دو پنجه ی خودم شمشیرش رو مهار کردم
اما اون فشار میاورد و من نمی تونستم جلوش رو بگیرم
نزدیک بود به من برسه که . . .